شنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۹

باور

انصافا که زندگی سختی داریم...
اگه از خیلی مشکلات روحی و اجتماعی فاکتور بگیریم،از اینکه همیشه باید ظاهرسازی کنیم و بسیاری نیازهامون رو به صورت غیر اصولی و غیر طبیعی(ممکنه از نظر یه str8 طبیعی باشه)پاسخ بدیم،نمیشه گذشت...
اضطراب و ترس از آینده،روابط پر از استرس و نگرانی از بدنام شدن در بین افراد خانواده یا محیط زندگی و...و بالاخره پیدا کردن شریک مناسب که بشه روش حساب کرد،دغدغه ی بسیاری از همجنسگرایان هستش.
نمیدونم تا حالا شده که احساس کنین غمگین هستید یا دلشوره دارید و یا فکرتون مشغول باشه اما ندونید دلیلش چیه؟!
دلت میخواد به چیزی که هستی فکر نکنی و خودت رو بی تفاوت نشون بدی!شایدم میگی این فکرا مال بچه هاست و من بزرگ شدم و الان چیزای مهمتر هست واسه فکر کردن و این حرفا...
حالا یکم فکر کن!
به تحصیلاتت،شغلت،بدهکاریت،طلبت،روابط خانوادگیت و اینجور مسایل...
ه.ه.ه.ه...برای همه ی اونا یه جوابی پیدا میشه،نه؟!
حالا چی؟فکرت آزاد شد؟!!!
فکر نمیکنم!
به نظر من ما با خودمون رو راست نیستیم که چی میخوایم وجه ایرادی داره...

۳ نظر:

akharin panahgah گفت...

آره، همينجوره!
ما با خودمون رو راست نيستيم، خيليامون حتی نميدونن که چی ميخوان، ولی دنبال يه چيز هستن، و پيداش نميکنن!
و هميشه از اينکه چرا پيداش نميکنن، گله گزاری ميکنن! بعضی هم يهو فکر ميکنن که پيداش کردن، با از مدتی که بهاش دستو پنجه نرم کردن، ميبينن که نه! اين هم اون چيزی نيست که ميخواستن!
و باز هم گله و شکايت...

hamlet گفت...

قبول دارم که باید با خودمون روراست باشیم... خب میدونیم مشکل و کمبودمون چیه ولی وقتی کاری از دستمون برنمیاد برای رفع کردنش بیشتر عذاب میکشیم.. بیشتر احساس ضعف میکنیم. اینو باید چیکار کرد؟

نقطه چین ها . . . گفت...

این فکر مشغولی ها که میگی هممون داریم..شاید هم همه آدما..اما در ما کمی بیشتره..چون باید در کنار این فکر مشغولی ها طوری رفتار کنیم که کسی از این فکرها بویی نبره..از اونجایی که گاهی فکر میکنیم رفتارمون باید مورد تایید دیگران باشه که نیست همین مسله مارو نسبت به آینده و وضعیتی که داریم دچار اضطراب میکنه..اما خب اگه به این هدفایی که میگی رسیده باشی با تکیه بهشون میتونی واسه خودت و عشقی که پیدا خواهی کرد به آرامشی برسی که این نگرانی های زیاد رو از بین ببره! :-)
یوسف