باید بنویسم از نگاه عاشقانه پر معنات ، از لمس دستان پر مهرت که از گرفتنشون سیر نمی شدم، از نفس های گرمت که رو صورتم احساس می کردم و تمام وجودمو گرما می بخشید ...گرمایی که نمیشه وصفش کرد....باید بنویسم تا فراموشم نشه ....می خوام همیشه به یادم بمونه که یکی این طوری عاشقم بود....یکی با تمام وجود دوسَم داشت....نمی تونم به خاطر محدودیت ها و قوانین این دنیا عشقشو نا دیده بگیرم....نمی تونم نا دیدش بگیرم...می خوام عاشقش بشم اما نمی دونم چطوری؟
می خوام منم مثل اون عاشقش باشم.....نمی خوام براش فیلم بازی کنم می خوام واقعاً دوسش داشته باشم ...به خاطر وجودش ...نه تیپ و ظاهرش...می خوام بخشی از زندگیم باشه که هیچ وقت فراموش نمی شه...می خوام از میون اون همه آدمایی که عاشق منن ...اونو انتخاب کنم...چون با همه فرق داره...می دونم اونی نیست که توو رویاهام داشتم اما اونی هست که بشه به عشقش اعتماد کرد....همینم کافیه....میون این گرگ بازار پیدا کردن اون مثل پیدا کردن سوزن توو انبار کاه بود...
اگه می دونستم عشق چیه؟ اگه میدونستم عاشقی چطور پیش میاد! اگه با تناقضاتی که توو وجودمه کنار میومدم! اون وقت بهش می گفتم عاشقشم.
بهش می گفتم فقط می خوام مال من باشه ....فقط من دستاشو لمس کنم.....تنها منو در آغوش بگیره...با اطمینان بهش بگم فقط می خوام به عشق تو زندگی کنم....ازش می خواستم منو محدود کنه ...به اینکه با هیچ کس به غیر اون رابطه نداشته باشم....دستای هیچ کسیو به غیر اون نگیرم....دوست داشتم اون قدر عاشقش بودم که وقتی زیبا ترین آدم روی زمین هم میومد پیشم ...چشام نمی دیدش! و فقط عشق اونو می خواست
چون می دونم لیاقتشو داره ....
فکر و دلم این روزا مشغول که آیا دارم کار درستی می کنم یا نه؟!
دوست دارم وقتی به کسی میگم دوسِت دارم تا آخرش رو حرفم باشم...حتی اگه اون شخص منو بکشه ،بعد از مرگ هم بگم عاشقتم....
این جمله به ندرت از دهنم در میاد چون به عشق واقعی اعتقاد دارم....الان فقط بهش می گم دوسِت دارم چون به این حرفم اطمینان دارم.
خوب رابطمون این طوری که هست یکمی عجیب! نمیدونم اینکه ازش بخوام فقط دوستم باشه چقدر عذابش بده! اما فعلاً اینو می خوام ،از دستم کاری بر نمی آد ! منو اون 2 تا آدم کاملاً هم حس نیستیم....امید وارم همیشه باعث خوشحالیش باشم ....از اینکه عشقت هستم ناراحت نیستم از اینکه شاید نتونم یه عاشق برات باشم ناراحتم.
دوسِت دارم.
این 2 تا ترانه که هلن خونده تقدیم می کنم به تو...
بیداری
تو رو توو گریه می بوسم ،تو رو که غرق لبخندی
با این حالی که من دارم چرا چشماتو می بندی؟
بزار این آخرین بوسه تمام باورت باشم
بزار فردا توو این خونه توو آغوش تو پیدا شم
نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بزار باور کنم امشب ،تو هم حال منو داری
نمی دونی چه آشوبم از این آرامش خونه
از این رویای شیرینی که که می دونم نمی مونه
چقدر این حس من خوبه !!
همین که از تو می میرم
همین که هر نفس امشب هوامو از تو می گیرم....
تردید
نه می شه با تو سر کنم
نه می شه از تو بگذرم
بیا به داد من برس
من از تو مبتلا ترم
بگو کجا رها شدیم
بگو کجای رفتنی
من از تو در گریزو تو چرا همیشه با منی
کسی به جز تو یار من نیست
گذشتن از تو کار من نیست
به جز خیال تو هنوزم
ببین کسی کنار من نیست
دوباره تپش داره نفسمو می گیره
دوباره هوا داره پی عطر تو می ره
این خونه بی تو طاقت زندگی نداره
حتی نفسها تو رو به یاد من میاره
علیرضا